«زادنش به دیر خواهد انجامید، خود اگر زاده تواند شد، آندلسی مردی چنین صافی، چنین سرشار از حوادث...» و براستی که این اشعار لورکا، در رثای دوستش ایگناسیو، بیش از همه مناسب خود اوست. اصلاً انگار برای خودِ خودش است که می‌خوانیم «و نسیمی اندوهگن را که به زیتون زاران می‌گذرد به خاطر می‌آورم». زیتون‌زاری در  غرناطه که محل نامعلوم تیرباران و دفن اوست در گوری دسته‌جمعی.

می‌گویم که جرّ جرارّ فکر و البته فراغت روز تعطیل آدم را از کجا به کجا که نمی‌برد. امروز در چین روز جشن نیمه پاییز یا ماه کیک است که پیش از این اینجا درباره‌اش نوشته‌ بودم. بهرحال اگر در چین باشی، امشب باید به ماه نگاه کنی و وقتی به «ماه چارتاق» نگاه کنی نمی‌شود یاد لورکا نکنی.

شاید کار هیچ شاعری بی ماه نگذرد اما جایگاهی که ماه در ذهن و زبان لورکا دارد چیز دیگری است. حتی می‌گویند که وقتی لورکا را برای اعدام می‌بردند، آرزو می‌کرد که ماه در آسمان نباشد و می‌گفت که نباید ماه شاهد مرگ او باشد. همان ماه که در اشعارش، و در رویا، از او پرسیده بود که «گور من کجا خواهد بود؟ ... در گلوگاه من، چنین گفت ماه». همان که در غم مرگ ایگناسیو، او را صدا می‌کرد تاسپیدی‌اش سرخی خون دوستش را بپوشاند: «بگو به ماه، بیاید، چرا که نمی خواهم، خون ایگناسیو را بر ماسه‌ها ببینم» اما این‌بار قدم به قدم که به مقتل خود نزدیک می‌شد می‌گفت که «هی! برو! ماه، ماه، ماه! صدای پای اسب می‌آید»... بگذریم. کمی هم رمانتیک شد!

اما آنچه بهانه این نوشته شد. آیا لورکا از شعر فارسی چیزی شنیده بوده و یا با آن آشنایی داشته است؟ خیلی بعید به نظر می‌رسد. خودت ببین که تفاوت ره از کجاست تا به کجا... شعر عربی البته بعید نیست با آن سابقه تاریخی در اندلس اما فارسی؟ نه نه... این اواخر اما به نکته‌ای برخوردم که در آن لورکا به برخی تاثیرگذاری‌های شعر عربی و فارسی بر ترانه‌های محلی اندلسی اشاره می‌کند و این ترانه‌ها هم، چنان که خود تصریح دارد، از منابع الهام اشعار خود او بوده‌اند. در سخنرانی‌ای در غرناطه به سال 1922 با عنوان «اهمیت تاریخی و هنری ترانه‌های کانت هوند (به گواهی ویکی‌پدیا، شاخه‌‌ای از ترانه‌های سنتی و محلی فلامنکو در اسپانیا)» می‌گوید که: «درست همانطور که در سیگویریا (از انواع کانت هوند و اینجا به ظاهر به موسیقی آن نظر دارد) و دخترخوانده‌‌های آن، عناصر قدیمی شرقی را می‌توان دید، در اشعار بسیاری از کانت هوند هم نزدیکی‌های زیادی با اشعار شرقی دیده می‌شود. وقتی ترانه‌های ما به نهایات درد و عشق می‌رسند، آن‌گاه به بیان عالی شعرهای عربی و فارسی نزدیک می‌شوند، واقع آنست که خطوط و ویژگی‌های فرهنگ عربی هنوز در قرطبه و غرناطه مانده‌است». و باور کنید که آن «فارسی» را هم من اضافه نکردم...(1).

من نمی‌دانم که لورکا، از شعر فارسی چه در نظر داشته که در آن با ترانه‌های محلی اندلس قرابتی یافته و آن‌چه را هم که آورده جای تامل و تردید است اما اصل سوال چیز دیگری بود و آن این که آیا براستی لورکا با مختصات بیان شعر کلاسیک فارسی، از طریق برخی ترجمه‌ها که البته در اوایل قرن بیستم چندان هم در دسترس نبوده‌اند، آشنایی داشته؟ یا آن که فرهنگ ایرانی و به تبع شعر فارسی را، چنان که هنوز هم در بسیاری نقاط جهان مرسوم است، شاخه‌ و شعبه‌ای از فرهنگ عربی تلقی می‌کرده است؟ (2)


1- برای منبع رک به این مقاله و نقل بالا ترجمه‌مانندی بود از:
“Just as in the siguiriya and in its daughter genres, are to be found the most ancient oriental elements, so in many poems of cante jondo there is an affinity to the oldest oriental verse. When our songs reach the extremes of pain and love they come very close in expression to the magnificent verses of Arab and Persian poets. The truth is that the lines and features of far Arabia still remain in the air of Cordoba and Granada. (al-Ahrām Weekly, 1)”

۲- چندی پیش یک گروه هنری مصری به پکن آمده بودند، بیشتر به قصد جذب توریست، و مدت یک هغته در یکی از مراکز خرید بزرگ پکن برنامه داشتند از جمله رقص عربی که در آن به صورت ریتمیک و با حرارت فریاد «الله، الله» تکرار می‌شد که ما ایرانی‌ها اصلاً توقع یا عادت نداریم کلمه جلاله را در همچو جایی بشنویم. در همان‌جا دوباره یاد جمله دیگری از لورکا افتادم که به همین رسم اشاره می‌کند که در رقص‌ها و آوازهای عربی، در اوج شور و هیجان، نام الله تکرار می‌شود و لورکا البته در آن شباهت و یا نزدیکی بسیاری با عبارت «اوله اوله..» در مراسم گاوبازی می‌بیند و مواردی دیگر از تاثیر آن بر برخی ترانه‌های جنوب اسپانیا... 
 “In all Arabian music, in the dances, songs, elegies of Arabia, the coming of the Duende is greeted by fervent outcries of Allah! Allah! God! God!, so close to the Olé! Olé! of our bull ring “

۳- به قول برخی وبلاگ‌نویسان حرفه‌ای، پست‌های مرتبط: ترانه‌ی کوچک سه رودبار و نغمه‌ی خوابگرد